مانلي مانلي ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

مادرانه

کمی شعر

  مادر که باشی  میشی سهراب سپهری/ یوشیج / شاملو ........... شعرهایی میخونی که عمرا اگر ساعت ها بشینی نتونی ردیف و قافیه هاشو باهم هماهنگ کنی ، هرچقدرتلاش کنی نمیتونی مصرع بعد رو حدس بزنی یعنی من عاشق این سبک شعری هستم هم بچرو میخابونه هم هرشب تازگی داره  کلا داستانی داره این لالایی خوندن دیگه  وقتی بچه تر بودم مامانم که برام میخوند همیشه برام جای سوال بودش که چرا این شعرارو نمیتونم یاد بگیرم الان میفهمم داستان چی بوده باوربفرمائید خیلی تلاش کردم ولی نشد که نشد  یادم نموند . قسمتهایی از لالایی هایی که برای دخترم میخونم رو براتو ن میزارم شاید دوست داشته باشید من: لالا لالا گل گندم ...
27 آذر 1391

بدون شرح

    این مامان رهای منه که عاشقمه بعداز 4ماه وقت کرده یک عکس از خودش بگیره   اینم منم که دارم به شکلک هایی که مامانم درمیاره میخندم  مامانم میگه مثل دستام مثل عسل میمونه گیسو گیسو کمند والا چینو چینو بلند والااااااااااااااااااا تلاش های من برای غلت زدن   سیسسسس خودمو زدم به خواب میخام رهارو گول بمالم بگیرررررررررمنو افتادم بابااااااااااااااااااااااا ...
26 آذر 1391

مانلی و تشک بازی

  من به شدت به تشک بازی ام علاقه نشون میدم ودچار هوش هیجانی میشم تازشم دوربین رو هم میشناسم تا مامانم میارتش بهش واکنش نشون میدم ...
8 آذر 1391

محرم 91

  گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن در بیابان بلا، تصویر یک سقا کشید   گفتمش از غربت ومظلومی ومحنت بکش فکر کرد و چهار قبر خاکی از طه کشید گفتمش سختی ودرد وآه گشته حاصلم   گریه کردآهی وزینب کبری(س) کشید     گفتمش درد دلم را با که گویم ای رفیق   عکس مهدی(عج) راکشید و به چه بس زیبا کشید     گفتمش ترسیم کن تصویری از روی حسین(ع)   گفت این یک را بباید خالق یکتا کشید   این خیمه همون جایی که مامان بزرگم برام پارسال نذر کردش که اگر خدا به مامانم نی نی بده سال دیگه بیایم وپارچه خیمه نذری بدیم امسالم با مامان رها اومدیم وبرای تمام دوست...
8 آذر 1391

وقتی مادرمیشی !!!!

  وقتی مادر میشی و یه گربه چاق و خپل میبینی به احترام اینکه شاید حامله!! باشه حالا چه از ازدواج دائم و چه از یه صیغه دو ساعته ..به احترامش..نه بابا کلاهتو که بر نمیداری..بلکه با محبت نگاش میکنی و توی دلت حتی میلی به پخخخخخخخخ کردن و جیغ کشیدن براش پیدا نمیشه.. این یعنی سندروم گربه ترسونی که داشتی به برکت وجود این بچه الحمدلله داره رو به بهبودی میره!!!! خدا هم همریض ها رو شفا بده. وقتی مادر میشی دیگه یادت میره که چقدر از گذاشتن بچه روی میز رستوران بدت می اومد..حالا برای اینکه بتونی با بچه خوابیده دو لقمه غذا بخوری مجبوری دخترت رو روی میز بخوابونی و به نگاه های چپ چپ مسوول سالن هم اهمیت ندی چون خواب راحت دخترک روی میز برات مهم ت...
1 آذر 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادرانه می باشد